-
۱۵۳.
یکشنبه 8 مردادماه سال 1385 09:16
به ایدیم یه سلام فرستاده ! یوووووووووووهوووووووووووووو
-
۱۵۲.
شنبه 24 تیرماه سال 1385 16:29
دختری که میگفتم امروز داشت با یه پسر دیگه میگشت امیدوارم داداشش باشه یکی از دوستام بهم گفت که دوست پسر داره خدایا خودت کمکم کن
-
۱۵۱.
شنبه 17 تیرماه سال 1385 16:55
میترسم خودمو بزنم به خنگی ...خنگی چپه کنه --
-
۱۵۰.
شنبه 17 تیرماه سال 1385 16:45
فقط عشق اما فکر نمیکنم دوسم داشته باشه حسابی تابلو ام خیلی تابلو ام دیروز هم اینطور بودم فقط میخندید خیلی مسخرم؟
-
۱۴۹.
دوشنبه 12 تیرماه سال 1385 16:02
دلم تنگ شده براش .... اما وقتی دیدمش با بیتفاوتی جواب سلامشو میدم انگار نه انگار که برای دیدنش لحظه شماری میکردم انگار نه انگار که ...دوستش دارم انگار نه انگار که .. جواب سلامشو با سر میدم و رد میشم ............ با بی تفاوتی دوباره در رویاهای خودم غرق میشم رویاهایی که خیلی دورن از من شاید هم نزدیک سعی میکنم خودمو گم...
-
۱۴۸.
سهشنبه 6 تیرماه سال 1385 17:22
حساس شدم به اسمش هر جا اسمشو میبینم بدون اینکه حتی فکر کنم کیلیک میکنم و بعد به خودم میگم نه! این نیست نپرسین اسمش چیه ~ مثل بچه ها عاشق شدم بچه های کوچک یا نوعاشقا اما میدونین عشق پر دردسر ؛ پدر ادمو در میاره ؛ ادمو از کارش پشیمون میکنه؛ ادمو از زندگی سیر میکنه ؛ ادمو به بد تر از مرگ دچار میکنه ( انتظار و....) ؛ و...
-
۱۴۷.
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 07:27
((مجنون نشسته چت کنه با لیلی )).... ایدیمو زور زورکی دادم بهش ! اما هنوز اد نکرده بیشتر از یه هفته گذشته حتما وقت نداشتن !!!
-
۱۴۶.
جمعه 2 تیرماه سال 1385 11:23
امروز جمعست یه روز دیگه که بدون اینکه دختری رو که دوسش دارم ببینم سپری خواهد شد من که بعد دو روز دلم تنگ میشه براش چطور میخوام بگذارم برم رو نمیدونم اما این واقعیت که فقط ممکنه دوستم نداشته باشه عذابم میده چرا وقتی نمیتونم با واقعیت روبرو بشم ازش فرار میکنم ؟ مگه چه چیزی هست که ازش بترسم ؟ چی باقی مونده برام؟ هیچی...
-
۱۴۵.
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1385 12:03
به چراغ روشن ایدیت خیره میشم دیگه دوستت ندارم
-
۱۴۴.
سهشنبه 30 خردادماه سال 1385 20:16
اینجام تنها با یه دل عاشق کسی که حتی ممکنه اسممو ندونه ! عیب نداره یه مدت از دور دوسش خواهم داشت و بعد شاید خواهم رفت شاید با یه خدا حافظی ساده اما توی این مدت پیشش خواهم موند مثل یه دوست شاید مثل چیزی که ازم میخواد باشم مواظبش خواهم بود تا جایی که بتونم. و دوستش خواهم داشت با تمام وجود
-
۱۴۳.
دوشنبه 29 خردادماه سال 1385 18:16
چه ساده عاشق شدم باز ... باز هم عاشق کسی که دوستم نداره یا حد اقل تابلو نمیکنه شروع شده !
-
۱۴۲.
یکشنبه 28 خردادماه سال 1385 19:16
میدونی فرقتون کجاست ؟ دلم برای تو تنگ نشده اما دلم براش تنگ شده به همین سادگی
-
۱۴۱.
شنبه 27 خردادماه سال 1385 19:18
هیچی نگفت همه چیز رو فهمید و هیچی نگفت با تمام معصومیتش رفت فقط همینشو دوست دارم دوسش دارم -- برانکو نمیگم گمشو بیرون مودبانه میگم لطفا دستتان را از فوتبال ما بکشید و بروید گم بشوید
-
۱۴۰.
جمعه 26 خردادماه سال 1385 16:06
انگولا بکش کنار داریم میایم بیب بییییییییب پیش بینی میکنم دو بر یک انگولا رو ببریم و باز پیشبینی میکنم یکی از گل ها رو علی دایی بزنه
-
۱۳۹.
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1385 16:05
کاش فقط میدونستی چقدر میخوامت
-
۱۳۸.
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1385 16:02
به ایدی روشنت خیره شدم
-
۱۳۷.
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1385 11:59
افلاین شدی
-
۱۳۶.
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1385 11:43
هنوز انلاینی که؟
-
۱۳۵.
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1385 11:30
گاهی با خودم فکر میکنم ... چه زود دیر شد چه زود عوض شدیم الان انلاین شدی چه زود بزرگ شدی و چه زود عوض شدی و چه زود برامون بازی کرد تقدیرم بوده شاید . هنوز افلاین نشدی ...
-
۱۳۴.
سهشنبه 23 خردادماه سال 1385 23:03
گند زدم
-
۱۳۳.
دوشنبه 22 خردادماه سال 1385 18:58
خانه نبودم؟
-
۱۳۲.
یکشنبه 21 خردادماه سال 1385 16:29
خیلی خنده داره ؟ اینکه خواستم به خودمو خودت کمک کنم خیلی خنده داره؟ این که برای تو از غرورم یکم گذشتم خنده داره؟ اگه نه پس تو بودی که خندیدی؟ خدایا تو شاهد باش تو بی خیال هستی خیلی بیخیال اما من نه فکر نکن نمیدونم اما همچین نسبت به من بی تفاوت هم نیستی خاک تو سرت ننکن این چه وضعیه؟ چه بازی مزخرفی اما عیب نداره حد اقلش...
-
۱۳۱.
جمعه 19 خردادماه سال 1385 19:51
بهتره روش یه خط بکشم یا هروقت دلم خواست یه جور هواشو کنه سر دلمو گرم کنم یگم بره پی کارش میدونم کاری جز فکر کردن به تو نداره طفلک .دلم به حالش سوخت به هر حال باید فراموشت کنم اما چطور ؟ نمیدونم شاید بهتر باشه به بدی هایی فکر کنم که در حق من انجام دادی اما هرچقدرم بدی کرده باشی تو خوب بودی یا حد اقل برای من اینطور بود...
-
۱۳۰.
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1385 17:19
در محل های فقیر نشین شهر بیشتر مردمی را پیدا میکنی که فقیر می ایند و فقیر زندگی میکنند و ثروتمند میروند .... و در محل های ثروتمند نشین شهر بیشتر مردمی را پیدا میکنی که فقیر می ایند و مثل فقیر زندگی میکنند و فقیر میروند ....
-
۱۲۹.
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1385 17:55
همیشه ترس و تردید و نا امیدی در قدم اخر به سراغ من میان هرچقدر چیزی برام بیشتر مهم باشه ترس و دلهرشم بیشتره هر چقدر ترس از چیزی برام بیشتر باشه دقت عملم کمتر در واقع از ترس نمیتوانم خودرا متمرکز کنم هر چقدر دقت عمل کم تر میشود اعتماد به نفسم کمتر میشود هر چقدر اعنماد به نفسم کمتر باشد ترس و تردید و نا امیدی زود تر به...
-
۱۲۸.
دوشنبه 15 خردادماه سال 1385 17:48
عشق را بو کردم بوی خدا میداد -- تو را از دور بو کردم عطر زده بودی ؟
-
۱۲۷.
دوشنبه 15 خردادماه سال 1385 17:45
میشاسیش؟ میشناستت؟
-
۱۲۶.
شنبه 13 خردادماه سال 1385 19:44
احساس لعنتی این که انگار چیزی رو گم کردم و احساس لعنتی تری که میگه چیزی که گم کردم ممکنه هیچوقت بر نگرده
-
۱۲۵.
شنبه 13 خردادماه سال 1385 19:33
حلم خوب نیست دارم میترکم از ناراحتی بوم !
-
۱۲۴.
شنبه 13 خردادماه سال 1385 19:09
صدای خنده های معمولی یه روز معمولی هوا گرم و گرم تر میشه افتاب عرق همه خنده ها عوض میشن میشن خنده های شیطانی افتاب عرق خنده های شیطانی گیر افتادم اینجا .... کاش میتونستم بالهامو باز کنم بپرم دور بشم ... اما نمیتونم دلم اسیره .من اسیرم -- با ذقت نگاه میکنم تو ای میدونم ... الان باید ببینمت صورتتو اروم برمیگردونی یا...