-
۱۲۳.
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1385 12:59
گریه غم مرگ مرگ مرگ تولد خنده مرگ سلام خدا حافظ سلام خدا حافظ خدا حافظ خدا حافظ نگاهم میکرد اسیر دست سرنوشت شدیم دوتامون تو ؛ من؛ ما الان داری میخندی یا گریه میکنی ؟ شاید فقط فکر میکنی فکر کن.
-
۱۲۲.
پنجشنبه 11 خردادماه سال 1385 12:00
تکرار تکرار تکرار دیوانه کننده است
-
۱۲۱.
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1385 18:05
و زندگی ادامه دارد اگر باشی یا نه زندگی ادامه دارد اگر من را بخواهی یا نه زندگی ادامه دارد اگر من را بشناسی یا نه زندگی ادامه دارد ... زندگی بدون تو هم ادامه دارد اما از وقتی رفتی برای من همه چیز استاده بود مهم نبود که برگردی یا نه من منتظر بودم چون دوستت داشتم اما تو..... برنگشتی دلم سوخت بی تو تو دختر رویا های من...
-
۱۲۰.
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1385 09:47
بنویس اغاز . نقطه بنویس سلام نقطه بنویس عشق پایان ؟
-
۱۱۹.
یکشنبه 7 خردادماه سال 1385 11:38
عصبانی هستم از دستش !
-
۱۱۸.
یکشنبه 7 خردادماه سال 1385 10:54
اخی طفلی صدو هیجده ... -- از دیروز تا امروز حالم بد جوری گرفته بود الان بهترم . یه چیزی تو مایه های لرز و سر گیجه.. اگه قرار باشه.... --- خیار... خارچ خارچ خارچ خارچ خارچ خارچ خورچ.
-
۱۱۷.
شنبه 6 خردادماه سال 1385 18:16
دلم یه دوست خوب میخواد یکی که باهاش دردو دل کنم ....
-
۱۱۶.
شنبه 6 خردادماه سال 1385 15:31
اینطور که معلومه هنوز خیلی مونده تا بتونم تو رو پاک کنم با این قلب احساساتی که دارم -- از جانب(دست) دوست هرچه رسد نکوست و خوشمزه مخصوصا اگه خوردنی باشه :) جالب اینجاست که بعد از خوردن بفهمی از طرف یکی دیگه بوده --- تو جای من بودی چیکار میکردی اهاااای زیاد تنها هم نیستم ---- واقعا یه دوست خوب چیزیه که هرجا پیدا نمیشه...
-
۱۱۵.
جمعه 5 خردادماه سال 1385 15:29
انجا باغچه کوچکی هست که به حال خود رها شده سطح انرا پوشانده از علف های هرز اما از بین تمام علف های هرز انجا گل قرمز کوچکی زندگی گسترده گل کوچک خوشرنگ و خوشبو اما بی ارزش برای تعداد زیادی از شما ان گل منم
-
۱۱۴.
جمعه 5 خردادماه سال 1385 15:09
نمی تونم نمیدونم دلم میخواد یا نه نه نمیتونم یه احساس نفرت عجیبی همه وجودمو گرفته تند تند نفس میکشم خیلی سخت نفس میکشم احساس میکنم این هوا برام قابل استفاده نیست هرچقدر هم که تند تند نفس بکشم گرما... نتونستم مثل همیشه وایستم نفرت از کی؟ به کی ؟ نمیدونم شاید خودم عرق... باید باهاش روبرو میشدم کاری نمیکنم که حتی نگاه هم...
-
۱۱۳.
جمعه 5 خردادماه سال 1385 15:01
ایشششششششششششششششششش
-
۱۱۲
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1385 20:25
راهی بدون بازگشت ... اغازش کجا و انتهایش کجا ؟ مهمه؟ از کجا بدونم توی کدوم مسیرم ؟ گیج شدم؟؟؟؟؟؟ اروم زمزمه میکنی؟ بی تو برام همه چیز پوچه چطور میتونم از تو بگذرم ؟ برنگشته برگشته؟؟ دلش مهم نیست مهم باشه هم مهم نیست من هم مهم نیستم هستم؟؟ این فرق میکنه اخه غرور رو ول کن مردانگی مرده؟ کی مرده ؟ من کی مرده؟ من؟ اهان پس...
-
۱۱۱.
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1385 16:06
یعنی الان چی کار میکنه؟ خیلی ناراحتم خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــی
-
۱۱۰.
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1385 16:01
برات مهم هستم؟ اهمیت میدی به من؟ یا فقط یک تکه از گذشته تو شدم؟ تو به اگه برای من هم مهم نباشی هم برای قلبم مهمی حتما
-
۱۰۹.
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1385 15:39
روبرومه میدونم که چند لحظه بیشتر طول نمیکشه
-
۱۰۸.
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1385 15:35
وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
-
۱۰۷.
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1385 10:10
در ذهنم امروز باران امد اشک های کودک را شست باران امد صورت کودک زیر باران خیس شد کودک گریه میکرد کودک شاد نبود کودک گریه میکرد اسمان هم انگار گریه میکرد رعدوبرق مثل بغضی بود که شکست کودک گریه میکرد باران اشک های او راشست باران امد باران تمام شد اشک های کودک جاری شد باران امد اشک های کودک را شست کودک خیس شد سرما خورد و...
-
۱۰۶.
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1385 17:19
پشت میز ر نششسته ام مثل چند روز قبل وقت بیشتری گذشته و عمر بیشتری رفته وقتی به این فکر میکنم که ممکنه برنگردی یه ترس عجیب به دلم می افته از اینکه فردا ها هم بدون تو سپری بشن میترسم از اینکه انتظارم هیچوقت تموم نشه میترسم از اینکه هیچوقت برنگردی میترسم خیلی هم میترسم یکی بگه این یه شوخیه یا کابوس کسی نمیخواد چیزی...
-
۱۰۵.
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1385 14:24
من انسان خیلی خوبی هستم
-
۱۰۴.
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1385 14:21
تفاوت بین دیده ها و شنیده ها همیشه چیزیه که میتونه حسابی ادمو اذیت کنه -- شادمهر عقیلی - بیا اینجا --- به نظر من کیلیپ ارش -ارش تقلید کور کورانه ای از کیلیپ Maroon5 - She Will Be Loved است
-
۱۰۳.
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1385 20:32
نور صدا بو غبار دود توهم شاید صدایی اشنا مرا صدا میزند شاید صدایی اشنا مرا صدا میزند و من نمیشنوم صدای خنده از گذشته دور صدای گریه تصور صدای گربه در حال میو میو تصور سگی که دم تکان میدهد بازی های بچگی قایم باشک / گرگم به هوا / تصور زمین صاف و خوشبخت تصور توپی که قل میخورد و تمام گذشته را به اینده می اورد تصور توپی که...
-
۱۰۲.
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1385 20:07
فردا زنگ بزن فردا زنگ میزنی ؟ زنگ بزن به خونه به موبایلم فردا..... ف ر د ا .... آه
-
۱۰۱.
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1385 18:39
چند تا از نظرات پاک شده و به بقیه پاسخ داده شده
-
۱۰۰.
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1385 18:04
احساس میکنم یک هیتلر کوچک در وجودم متولد شده چون ۶۱ نظر تایید نشده دارم برم یه تعدادشون رو پاسخ بدم .. -- اینم از پست ۱۰۰
-
۹۹.
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1385 17:21
یعنی باور میکنی ؟ چرا باور نکنی ؟ چرا باور نکنی ؟ بازی نبود یه دلم میخواست یه دلم نه که تو رو فریب بدم که فکر نکنی بی تو هیچم بهترش نبود ؟ فکر میکردم به یه چیزی بیارزم یعنی اینقدر کم ارزشم ؟ عیب نداره ! چندشت میشه از من .! ؟ اما من فقط و فقط یه نفر رو دوست دارم دلت میسوزه برام ؟ نگاه . بدم میاد از اینکه کسی جز تو منو...
-
۹۸.
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1385 17:28
جاده کامیون داره کاکا جاده کامیون داره اگه حواست نباشه میزنه کاکا اگه مواظب نباشی میزنه -- مخصوصا جاده های شمال ---
-
۹۷.
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1385 17:10
خاطرات خاطرات خاطرات زندگی بدون تو برایم سخت خواهد شد خیلی سخت اما من چاره ای ندارم تو کاش دوستم داشتی کاش دل میباختی به من کاش جز من نمیدیدی کاش .... آه کاش برمیگشتی و همیشه با من میماندی
-
۹۶.
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1385 15:07
خورشید خودش را پشت ابر جا میدهد هیکل بزرگ وچاقش را ولی نورش اتاقم را روشن میکند هیچ پرنده ای دیده نمیشود وقتی به دیوار سفید نگاه میکنم لکه هایی میبینم که به اطراف حرکت میکنند اتاقم ساکت است ؛ کاری ندارد انجام بدهد اتاقم انگار امروز هم غمگین است اسمان را ابر پوشانده و دلم را غم حتی بیشتر از ابر های اسمان ..... سر درد...
-
۹۵.
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1385 09:50
نمیتونم تحمل کنم
-
۹۴.
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1385 09:28
شاید باد نیست که به شیشه میزند شاید افتاب همیشه بوی عرق داشته کودکی در خیال بازی فرشتگان و شیطان و تکرار عشق و نفرت باور نمیکنم و نمیتوانم قبول کنم . چه ساده میشود در عمق یک نگاه گم شد تصمیم و نا امیدی و تکرار زندگی و مرگ و پایان . -- !~