11:14

هر چه باید اتفاق می افتد

11:14

هر چه باید اتفاق می افتد

۱۰۶.

پشت میز ر نششسته ام مثل چند روز قبل

وقت بیشتری گذشته و عمر بیشتری رفته

وقتی به این فکر میکنم که ممکنه برنگردی یه ترس عجیب به دلم می افته

از اینکه فردا ها هم بدون تو سپری بشن میترسم

از اینکه انتظارم هیچوقت تموم نشه  میترسم

از اینکه هیچوقت برنگردی میترسم

خیلی هم میترسم

یکی بگه این یه شوخیه یا کابوس

کسی نمیخواد چیزی بگه؟؟؟

اهای با شمام

سکوت

نه نمیتونی منو به این راحتی ول کنی

دوربین مخفی؟

اما یه واقعیته 

به قدری واقعی که میتونه تنمو بلرزونه

نه من نباید بازنده باشم

اوایل میخوابیدم زیاد میخوابیدم چون وقتی خواب بودم اینقدر اذیت نمیشدم

اما چقدر میخوام فرار کنم؟ چقدر؟

بیا جلو .بیا جلو دستتو بده به من و به من لبخند بزن

بگو همه چیز تموم شده بگو که برای همیشه میمونی .

بگو که هیچوقت منو ترک نکرده بودی

بگو که همیشه توی دلت بودم .

و لبخند بزن

موهای دستم و صورتم...

بخند سرتو اروم نزدیک گوشم بیار و بگو دوستم داری .

و من را در اغوش بگیر

و بخند تا بخندم

بخند

بخند

بخند 

بخندم

بخندم

بخندم

 

 

۱۰۵.

من انسان خیلی خوبی هستم

۱۰۴.

تفاوت بین دیده ها و شنیده ها همیشه چیزیه که میتونه حسابی ادمو اذیت کنه

--

شادمهر عقیلی - بیا اینجا

---

به نظر من کیلیپ ارش -ارش  تقلید کور کورانه ای از کیلیپ  Maroon5 - She Will Be Loved  است

۱۰۳.

نور

صدا

بو

غبار

دود

توهم

 شاید صدایی اشنا مرا صدا میزند

شاید صدایی اشنا مرا صدا میزند و من نمیشنوم

صدای خنده از گذشته دور

صدای گریه

 تصور صدای گربه در حال میو میو

تصور سگی که دم تکان میدهد

بازی های بچگی قایم باشک / گرگم به هوا /

تصور زمین صاف و خوشبخت

تصور توپی که قل میخورد و تمام گذشته را به اینده می اورد

تصور توپی که ترکید

گفتند : تو دیگه بزرگ شدی

تصور خودم که با دست هایم دو گوش خود را پوشانده ام

صدای خنده بزرگتر میشود

پسری که جلویم ایستاده بود

روی نیمکت نشسته ام

گفتم:  به من زنگ میزنی ؟

به من چه از انچه که پسر میگوید

اما نباید متوجه شود که به او گوش نمیکنم

اینه؟

تعجب!

من

تنها و احساسی که معلوم نیست خنده است یا گریه حتی اگر بیاید هم شاید معلوم نشود

و شروع شد

نگاه های جوینده

جوینده عیب . شخصیت .ترس.و هر انچه که به من اسیب برساند

شاید هم منتظر عکس العمل من

شاید بهتر از خودم من را میشناسد مگر تمام تلاشم همین نبوده ؟

نه

وای که بزرگترین نقطه قوتم چه ساده به بزرگترین نقطه ضعف من تبدیل شد

چه ساده

محو نمیشود همانجا ایستاده و به من نگاه میکند

شاید باید عادت کنم و شاید او باید به من عادت کند

 

 

۱۰۲.

فردا زنگ بزن

فردا زنگ میزنی ؟

زنگ بزن

به خونه

به موبایلم

فردا.....

ف

ر

د

ا

....

آه

 

۱۰۱.

چند تا از نظرات پاک شده و به بقیه پاسخ داده شده

۱۰۰.

احساس میکنم یک هیتلر کوچک در وجودم متولد شده

چون ۶۱ نظر تایید نشده دارم

برم یه تعدادشون رو پاسخ بدم ..

--

اینم از پست ۱۰۰

۹۹.

یعنی باور میکنی ؟

چرا باور نکنی  ؟

چرا باور نکنی ؟

بازی نبود یه دلم میخواست یه دلم نه

که تو رو فریب بدم

که فکر نکنی بی تو هیچم

بهترش نبود ؟

فکر میکردم به یه چیزی بیارزم یعنی اینقدر کم ارزشم ؟

عیب نداره !

چندشت میشه از من .! ؟

اما من فقط و فقط یه نفر رو دوست دارم

دلت میسوزه برام ؟

نگاه . بدم میاد از اینکه کسی جز تو  منو بشناسه

بدم میاد

من یه غار میخوام

تنها ساکت

تو هم میخوای باش میخوای نباش

وقتی شادی به یاد من باش

هستی ؟

شاید میتونستم تو رو مثل یه دستمال کثیف دور بندازم

اما تو هیچوقت کثیف نبودی که برام !

رفتاری که خودتو لایقش میدونی !؟

از مرگ نمیترسم

اما از تو میترسم

تو منو ول کردی اونوقت من نگران اینم که تو به خودت صدمه میزنی یا نه !

شاید راجب من گفتی : بره به جهنم

اما من ؟

چندشت میشه ازمن ؟

اما دیگران این فکرو نمیکنن

ببین !

کی میخوای برگردی ؟ ایا چنین روزی فرا خواهد رسید ؟

و وقتی برگشتی جوابم چه خواهد بود

سوال . سوال . سوال .

همیشه ادم باید یه چیزی رو بفهمه

و من امروز دوباره فهمیدم

که بی تو هیچم

 

۹۸.

جاده کامیون داره کاکا

جاده کامیون داره

اگه حواست نباشه میزنه کاکا

اگه مواظب نباشی میزنه

--

مخصوصا جاده های شمال

---

 

۹۷.

خاطرات خاطرات خاطرات

زندگی بدون تو  برایم سخت خواهد شد خیلی سخت اما من چاره ای ندارم

تو کاش دوستم داشتی

کاش دل میباختی به من

کاش جز من نمیدیدی

کاش ....

 آه کاش برمیگشتی و همیشه با من میماندی

۹۶.

خورشید خودش را پشت ابر جا میدهد هیکل بزرگ وچاقش را

 ولی  نورش اتاقم را روشن میکند

هیچ پرنده ای دیده نمیشود

وقتی به دیوار سفید نگاه میکنم لکه هایی میبینم که به اطراف حرکت میکنند

اتاقم ساکت است  ؛ کاری ندارد انجام بدهد اتاقم انگار امروز هم غمگین است

اسمان را  ابر پوشانده و دلم را غم حتی بیشتر از ابر های اسمان .....

سر درد دارد شروع میشود .

نفس ؛ عرق ؛

سردرم بیشتر شد

و سوال ها.....

چه امید ها و ارزوهایی داشتم ! چه خواب و خیال هایی

و اکنون چه ماند؟

من

اینجا

تنها