11:14

هر چه باید اتفاق می افتد

11:14

هر چه باید اتفاق می افتد

۱۴۹.

دلم تنگ شده براش ....

اما وقتی دیدمش با بیتفاوتی جواب سلامشو میدم

انگار نه انگار که برای دیدنش لحظه شماری میکردم

انگار نه انگار که ...دوستش دارم انگار نه انگار  که ..

جواب سلامشو با سر میدم و رد میشم ............

با بی تفاوتی دوباره در رویاهای خودم غرق میشم

رویاهایی که   خیلی دورن از من شاید هم  نزدیک

سعی میکنم  خودمو گم نکنم اما میدونم نمیتونم

 از کنارش رد میشم و منو با رویاهام تنها میگذاره

رویاهایی که میدونم هیچوقت بهشون نمیرسم..

پشت ابر های خیال میخندیم با هم   ؛ دوتاییمون

روبروم ایستاده و نمیخواد هیچ وقت نره :هیچوقت

اما میدونم  میدونم که یا منو نمیخواد یا قراره بره

اما اینبار من میرم و تمام ارزوهامو  تنها میگذارم

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
Brightness سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:55 ب.ظ http://foorough.blogfa.com

آخه اینطوری نمیشه که...

چرا؟

رویا پنج‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:26 ب.ظ http://corocodile.blogsky.com

خیلی تلخه! دوسش ندارم!

ویترول++

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد