11:14

هر چه باید اتفاق می افتد

11:14

هر چه باید اتفاق می افتد

۱۳۹.

کاش فقط میدونستی چقدر میخوامت

۱۳۸.

به ایدی روشنت خیره شدم

 

۱۳۷.

افلاین شدی

۱۳۶.

هنوز انلاینی که؟

۱۳۵.

گاهی با خودم فکر میکنم ...

چه زود دیر شد

چه زود عوض شدیم

الان انلاین شدی

چه زود بزرگ شدی

و چه زود عوض شدی

و چه زود برامون بازی کرد

تقدیرم بوده شاید .

هنوز افلاین نشدی ...

۱۳۴.

گند زدم

۱۳۳.

خانه نبودم؟

۱۳۲.

خیلی خنده داره ؟

اینکه خواستم به خودمو خودت کمک کنم خیلی خنده داره؟

این که برای تو از غرورم یکم گذشتم خنده داره؟

اگه نه پس تو بودی که خندیدی؟

خدایا تو شاهد باش

تو بی خیال هستی خیلی بیخیال اما من نه

فکر نکن نمیدونم اما همچین نسبت به من بی تفاوت هم نیستی

خاک تو سرت ننکن این چه وضعیه؟

چه بازی مزخرفی اما عیب نداره حد اقلش من بازندم و تو برنده من راضیم

--

به نظر من  زردالو هرچه سفت تر بهتر

---

کلی فکر کردم دیروز به خودم که به خاطر توی بیخیال کلی غصه خوردم

۱۳۱.

بهتره روش یه خط بکشم

یا هروقت دلم خواست یه جور هواشو کنه سر دلمو گرم کنم یگم بره پی کارش میدونم کاری جز فکر کردن به تو نداره طفلک .دلم به حالش سوخت به هر حال باید فراموشت کنم اما چطور ؟ نمیدونم

شاید بهتر باشه به بدی هایی فکر کنم که در حق من انجام دادی اما هرچقدرم بدی کرده باشی تو خوب بودی یا حد اقل برای من اینطور بود

هر روز دلم برات تنگ میشه باید بدونی چقدر فکر کنم خیلی غصه میخورم وقتی به یادم میاد ممکنه نیای

اره تو از دست من راحت شدی و من مجبورم بدون تو ادامه بدم و هیچ بهانه ای هم قبول نیست اما کاش پیشم میبودی کاش پیشت بودم کاش دوباره یکی رو داشتم به اسم تو و تو یکی رو داشتی به اسم من . کاش اینبار که تلفن زنگ میزنه پشت خط تو باشی اما میدونم این شاید ها ممکنه هیچوقت به واقعیت تبدیل نشه

از دستت عصبانیم خیلی عصبانیم....

میدونی ؟  شاید تو هیچوقت این یاداشت ها رو نمیخونی حتی اگه بخونی هم بر حسب اتفاقه اما اینارو نوشتم برای مثل تو ها امیدوارم بخونن

۱۳۰.

در محل های فقیر نشین شهر بیشتر مردمی را پیدا میکنی که فقیر می ایند و فقیر زندگی میکنند و ثروتمند میروند ....

و در محل های ثروتمند نشین شهر  بیشتر مردمی را پیدا میکنی که فقیر می ایند و مثل فقیر زندگی میکنند و فقیر میروند ....

 

۱۲۹.

همیشه ترس و تردید و نا امیدی در قدم اخر به سراغ من میان

هرچقدر چیزی برام بیشتر مهم باشه ترس و دلهرشم بیشتره

هر چقدر ترس از چیزی برام بیشتر باشه دقت عملم کمتر در واقع از ترس نمیتوانم خودرا متمرکز کنم

هر چقدر دقت عمل کم تر میشود اعتماد به نفسم کمتر میشود

هر چقدر اعنماد به نفسم کمتر باشد ترس و تردید و نا امیدی زود تر به سراغم می ایند

--

درسته؟

---

واقعا نمیدونم یه دلم میگه ((نه)) یه دل دیگمم...

هی ! من یه دل دارم

----

خوب حالا چیکار کنم ؟

باید پیروز بشم !

خداکنه....

-----

شاد زیستن !!!

------

هنوز ناراحتم

نخیر انگار ما رو ول نمیکنه